نمونه لایحه تجدیدنظرخواهی تحویل مبیع

نمونه لایحه تجدیدنظرخواهی تحویل مبیع غیر منقول یا ملک و نیز نمونه رای صادره در همین پرونده که ذیلاً درج می گردد در پرونده الزام به تسلیم و تحویل مبیع توسط نگارنده و از قول معترض ثالثی که دعوی او رد و خوانده اصلی نیز به تسلیم و تحویل مبیع محکوم گردیده، تنظیم شده است.

بدیهی است که برای هر پرونده و دعوی بایستی دفاعیه مخصوصی تهیه شود چون در این دعوی و کلاً سایر دعاوی، دلایل و شرایط موضوعی غالباً متفاوت می باشند.

در این پرونده پسری علیه پدر خود به استناد قراردادی که ظاهر آن به هبه شباهت بیشتری دارد تا بیع و به گفته معترض ثالث، اساساً با ترفند از پدر تحصیل شده است، دعوی الزام به تحویل مبیع علیه پدر مطرح می نماید.

خواهر خواهان که دختر خوانده اصلی می باشد،بیان می دارد که پدر او سال ها قبل، این ملک را به او فرخته است ولی دادگاه بدوی ضمن رد دعوی معترض ثالث( دختر) خوانده دعوی اصلی را به تحویل ملک محکوم می نماید.

در این مرحله، معترض ثالث به دفتر وکالت نگارنده ( مسعود فریدنی – وکیل امور ملکی) مراجعه و لایحه حاضر به عنوان لایحه تجدیدنظرخواهی در اختیار او قرار می گیرد که جهت آشنایی کاربران با مباحث این دعوی و خواسته، ذیلاً درج می گردد.

نمونه لایحه تجدیدنظرخواهی تحویل مبیع تنظیمی توسط مسعود فریدنی

به نام خدا

ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران

با اهداء سلام و تحیّت

احتراماً اینجانب «…» بدین وسیله ظرف مهلت قانونی، مراتب اعتراض خویش را نسبت به مفاد دادنامه شماره 140091390015664357 مورخ 27/11/1400 صادره از شعبه پنج دادگاه عمومی حقوقی … ( پیوست های شماره یک و دو) مستنداً به بندهای «الف» و «ج» و «ه» ماده 348 قانون آییین دادرسی مدنی به جهت مخالفت مفاد رای مذکور با مقررات قانونی و موازین شرعی به عرض رسانده و طبق مقدمه و دلایل آتی، نقض رای ناعادلانه صادره را درخواست دارم.

مقدمتاً و به اختصار به استحضار قضات شریف شعبه رسیدگی کننده می رسانم که پدر بنده یعنی آقای «….» به تاریخ 15/9/1382 شش دانگ یک منزل مسکونی را به بنده واگذار نموده است.(پیوست شماره سه) و از تاریخ مذکور تا کنون بنده متصرف ملک می باشم.متاسفانه برادرم یعنی آقای … از این اقدام پدر، ناراضی بودند و تلاش داشتند تا در فرصت مناسب این قرارداد و واگذاری را بی اثر سازند تا اینکه پدرم بعد از فشارهای بی حد و حصر ایشان و پسرشان یعنی آقای … ، راضی می گردد که این ملک را به دو نامبرده بالا اجاره دهند و آنها، مجدداً از جانب پدر، همین ملک را به بنده اجاره دهند!! که این ترتیب و مذاکره مورد تایید پدر،مادر و سایر شهودی است که حاضر به ادای شهادت در این باره می باشند و استشهادیه ضمیمه نیز در این باره تنظیم و بدین وسیله تقدیم می گردد با کمال تاسف دو نامبرده بالا با سوء استفاده از اعتماد پدر، با هماهنگی بنگاه تنظیم کننده قرارداد مورخ 14/5/1400 ( پیوست شماره پنج) که در پرونده موجود است، قراردادی تنظیم می نمایند که البته اجاره نامه نیست و علی رغم نوشتن نام طرفین به عنوان خریدار و فروشنده،ملکی را که ارزشی برابر …………………ریال دارد را به قیمت یک میلیون تومان مورد معامله قرار داده اند و لیکن مشخص است که منظور طرفین، عقد بیع نبوده است به قرینه آنکه در قسمت توضیحات صراحتاً آمده است که : « در ضمن این معامله کاملاً توافقی بین طرفین به صورت هبه از طرف فروشنده به خریداران بخشیده شده است.» روشن است که بنگاه های معاملات ملکی،فقط فرم مبایعه نامه و اجاره نامه در اختیار دارند، و ناگزیر از نوشتن سایر عناوین قراردادی و عقود در همین دو فرم می باشند ولی وقتی ملکی با چنین ارزشی در ازای یک میلیون تومان معامله می گردد و از طرفی صراحتاً بر هبه بودن واگذاری و عنوان عقد و بخشیدن ملک، تصریح می گردد، هیچ شکی در هبه بودن عقد باقی نمی ماند. از طرفی در جریان دادرسی منتهی به صدور دادنامه مورد اعتراض ثالث بنده یعنی دادنامه شماره 140091390009149763 ( پیوست های شماره شش و هفت) یعنی الزام پدرم به تحویل ملکی که قبلاً به بنده واگذار نموده، آن هم به استناد قرارداد مورخ 14/5/1400( پیوست شماره پنج) که ماهیتاً «هبه» است و نه «بیع»؛ پدرم به دلیل کسالت حاضر نبوده اند. با عنایت به مراتب بالا ، رای مورد اعتراض به دلایل زیر مخدوش است:

1-اساساً مطابق آنچه شهود در استشهادیه ضمیمه امضا و تایید نموده اند، هدف پدر بنده صرفاً تنظیم اجاره بوده ولی متاسفانه با تبانی بنگاه و برادر و بردار زاده ام یعنی آقایان … و …، هیچ قصد بیع و خرید و فروشی در میان نبوده است در صورتی که در رای شماره 140091390009149763 ( پیوست های شماره شش و هفت) پدرم به تحویل مبیع محکوم شده اند کما اینکه ایشان دعوی ابطال قرارداد استنادی آقایان …  را نیز مطرح نموده اند که به پیوست تصویر دادخواست مربوطه تقدیم می گردد( پیوست شماره شش)

2-با فرض اینکه همه تجدیدنظرخواندگان، قاصد در انجام معامله و قرارداد باشند، توجهاً به مراتب پیش گفته، عنوان عقد، هبه است نه بیع، پس رای به محکومیت پدر به تحویل مبیع در مانحن فیه که بیعی منعقد نشده است، نه قانونی است نه شرعی.چون اولاً-طبق ماده 191 قانون مدنی : عقد محقق می‌شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند. و در این پرونده، مندرجات قرارداد مورخ 14/5/1400( پیوست شماره پنج)، صراحت در وقوع عقد هبه دارد و تاکید می نمایم اگر بنگاه، دارای فرم و قرارداد چاپی با عنوان هبه نامه می بود، مطمئناً در آن فرم، تنظیم قرارداد هبه انجام می گرفت لذاست که در قسمت توضیحات صراحتاً بر هبه بودن عقد و بخشیدن ملک، تاکید شده است.ثانیاً-به موجب ماده 194 همان قانون : الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین بوسیله آن انشاء معامله می‌نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین همان عقدی را ‌قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء او را داشته است و الا معامله باطل خواهد بود.

سوال اینکه وقتی خواسته و قصد مشترک طرفین، عقد هبه بوده است، چرا و به چه مجوز قانونی و شرعی، دادگاه تلقی بیع از چنین عقدی نموده است؟! مگر نفرموده اند که العقود تابعه للقصود ؟

3-با توجه به هبه بودن عقد به دلایل زیر، رای به الزام پدرم به تحویل ملک و متعاقباً رد دعوی اعتراض ثالث بنده از جهات زیر در مغایرت آشکار با قانون است:

1-4 عقد هبه از عقود عینی است و بر اساس ماده 798 قانون مدنی : هبه واقع نمی‌شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اینکه مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری‌ندارد.

بنابراین مراتب و نظر به اینکه هیچ گاه ملک مورد دعوی به آقایان …  تحویل نشده است، اساساً عقد هبه ای محقق نشده است و مستحضرید که مستنداً به بند هفت ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی، هبه بدون قبض به فرض ثبوت ، اثری ندارد لذا دادگاه می بایست مبادرت به صدور قرار رد دعوی می نمود نه تحویل مبیع که متفرع بر وقوع عقد بیع است ولی بیعی محقق نشده است؟!

2-4 با تقدیم دادنامه صادره از شعبه 102 دادگاه کیفری دو پاکدشت ( پیوست های شماره هشت) به عرض می رساند دعوی نامبردگان علیه بنده با عنوان تصرف عدوانی از جمله به دلیل عدم سابقه تصرف آنها، منتهی به صدور حکم برائت شده است که این مهم نیز بیانگر عدم تحقق قبض است.

3-4 با توجه به موارد بالا و اینکه بر حسب مدلول و مفهوم آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ …» و قاعده لزوم وفای به عهد و ماده 10 قانون مدنی، بایستی مفاد تراضی طرفین مورد احترام قرار گیرد نتیجتاً تغییر عنوان عقد توسط دادگاه، نقض اصلی بی طرفی است.

4-حقیقتاً جای سوال است که چطور دادگاه به این نتیجه رسیده است که ملکی با ارزش …………..ریال به قیمت یک میلیون تومان مورد معامله قرار گیرد و صراحتاً بر هبه بودن آن تاکید شود، تحت عنوان بیع مورد معامله قرار گرفته است؟!

آیا طرح دعاوی و شکایات متعدد پدرم و شهادت مادرم که هر دو بیش از 80 سال سن دارند و نیز مودای شهادت گواهان برابر استشهادیه ضمیمه، روشنگر عدم وقوع عقد بیع نیست؟

با توجه به  مراتب بالا نقض دادنامه بدوی و نیز نقض رای الزام به تحویل به این دلیل که عنوان قرارداد و قصد طرفین، هبه بوده و به واسطه عدم رضایت پدر، هیچ قبضی محقق نشده است را استدعا دارم.

با تشکر و احترام

نمونه رای الزام به تحویل مبیع غیرمنقول

پس از ثبت تجدیدنظرخواهی، شعبه ۵۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران طی دادنامه شماره 140168390015453077مورخ 26/10/1401 ضمن پذیرش تجدیدنظرخواهی به شرح زیر به نفع تجدیدنظر خواه رای صادر نموده است:

تجدیدنظرخواهی خانم ……به طرفیت آقایان ……. هرسه {به شهرت} … نسبت به دادنامه شماره 4357-1400 صادره از شعبه پنجم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان.. در تاریخ 27/11/1400 که به موجب آن حکم بر بطلان اعتراض ثالث نسبت به دادنامه شماره 9763-1400 مورخ 25/7/1400 صادر و اعلام شده است { وارد می باشد زیرا} 1-بین خانم … و مرحوم………. دو مبایعه نامه یکی دارای کد رهگیری و دیگری بدون کد رهگیری وجود دارد در مبایعه نامه بدون کد رهگیری که به تاریخ 25/2/1382 می باشد شرط شده است فروشنده تا زنده است حق فروش ملک را دارد و در مبایعه نامه با کد رهگیری مورخ 15/9/1382 نه تنها شرط مذکور نیامده است که کلیه خیارات را ساقط کرده است و این آخرین اراده طرفین است.2-آنچه خواندگان دعوای اعتراض ثالث ارائه داده‌اند که هبه در قالب مبایعه نامه بوده است (حسب توضیحات مندرج در آن) و با توجه به واخواهی مرحوم …. که به جهت خارج از فرجه واخواهی نمودن قرار رد صادر شده است اما صرف این اعتراض حکایت از رجوع از هبه دارد 3- معترض ثالث مدعی است که از سال ۱۳۸۲ تاکنون ساکن ملک بوده و خواندگان دعوی اعتراض ثالث متعرض پاسخگویی به این ادعا نشدند و در نتیجه تصرف به عنوان مالکیت اماره مالکیت می باشد با توجه به مطالب فوق تجدیدنظرخواهی را وارد دانسته با استناد به مواد 417 و 425 و 348 و 358 و 365  قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض رای مورد اعتراض حکم به الغاء دادنامه شماره 9763-1400 مورخ 25/7/1400 صادر و اعلام می نماید این رای قطعی می باشد مستشاران شعبه ۵۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران

محمدرضا محرابی- یحیی پیر عباسی

بیشتر بدانید: نمونه لایحه پاسخ به واخواهی

با امید به این که مورد استفاده همکاران گرامی و دیگر بازدید کنندگان ارجمند قرار گرفته باشد متذکر می گردد این نوشته توسط مسعود فریدنی ( وکیل پایه یک دادگستری ) با عنوان نمونه لایحه تجدیدنظرخواهی تحویل مبیع تدوین گردیده است.

4 دیدگاه. Leave new

  • فرزان اخلاقی
    2022-12-21 01:30

    باسلام.
    حقوقدان گرامی
    جناب آقای فریدنی
    سخاوت و شیوه متمایز حضرتعالی در تبیین مبانی و تنویر اذهان سائلین ستودنی است.
    احتراماً ضمن تشکر و قدردانی از حسن مشورت حضرتعالی،از کلیه دانشمندانی که علوم و تجارب ارزشمندشان را سخاوتمندانه در اختیار هموطنان می‌گذارند، سپاسگزاری می‌نمایم.

    پاسخ
  • با سپاس از ارایه نمونه لایحه درج شده که بسیار آموزنده و راهگشا بود.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.